یا حسین

کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونه‌ام غلتید، گفتم: یا حسین

باد سرگرم نوازش بود با گلبرگ‌ها
باغبان هر شاخه گل را چید، گفتم: یا حسین

ابر‌های آسمان گلرنگ شد وقت غروب
رفت در دریای خون خورشید، گفتم: یا حسین

رد شدم از صحن سقاخانۀ «شهر بهشت»
هر کبوتر آب می‌نوشید، گفتم: یا حسین

داشتم در دست خود تسبیح سرخی از عقیق
دانه‌هایش هر طرف پاشید، گفتم: یا حسین

نام «ثارالله» را بردند هفتاد و دوبار
خاطرات جبهه شد تجدید، گفتم: یا حسین

حاجیان «روز دهم» گفتند در کوی منا
عید قربان است، ما را عید، گفتم: یا حسین

در طواف کعبۀ شش‌گوشه، از من بیدلی،
معنی لبیک را پرسید، گفتم: یا حسین

قاری قرآن تلاوت کرد از اصحاب کهف
برگ قرآن را که می‌بوسید، گفتم: یا حسین

چشم در چشم برادر، دست در دست پدر
دختری معصوم می‌خندید، گفتم: یا حسین

شیرخواری نازنین با لای‌لایِ مادرش
در دل گهواره می‌خوابید، گفتم: یا حسین

از شقایق رسم عشق و عاشقی آموختم
هر کسی داغ برادر دید، گفتم: یا حسین