آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است