ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
بهار آمد و عطری به هر دیار زدند
به جایجای زمین نقشی از بهار زدند
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
اول دلتنگی است تازه شب آخری
چه کردی ای روضهخوان چه کردی ای منبری
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم