دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
صبح صادق که میدمد دل من
سرخوش از بادۀ حضور شود
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
کیست امشب حلقه بر در میزند
میهمانی، آشنایی، محرمی؟
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است