بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را
مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
و قصه خواست ببیند یکی نبودش را
بنا کند پس از آن گنبد کبودش را
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم