دوباره فتنه شد و مردم امتحان دادند
و باز درس بزرگی به دشمنان دادند
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
یک ماه جرعه جرعه تو را یاد کردهایم
دل را به اشتیاق تو آباد کردهایم
رسید جمعهٔ آخر سلام قدس شریف
سلام قبلهٔ صبر و قیام، قدس شریف
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم