ببخش...

مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش

دلم زبانهٔ آتش، دلم خرابهٔ شام
مرا به خاطر این خانهٔ خراب ببخش

ببین! خرابی من از حساب بیرون است
مرا بگیر در آغوش و بی‌حساب ببخش

تمام عمر حواست به حال و روزم بود
تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش

اگر شکسته پر و روسیاه آمده‌ام
مرا به نور حسین بن آفتاب ببخش

حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است
مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش

همیشه جانب او گفتم «السلام علیک...»
مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش

شنیده‌ام که تو با کودکان رفیق‌تری
مرا به گریهٔ شش‌ماههٔ رباب ببخش