پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار
دل تنگم صدا میزد: مرا همزاد خود پندار
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا
ای بنای حرم عدل و امان را بانی
ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی
طبع و سخن و لوح و قلم گشته گهربار
در مدح گل باغ علی، میثم تمار