یک جلوۀ دلپذیر تکرار شدهست
لبخند مهی منیر تکرار شدهست
«ایمان به خدا» لذت ناچیزی نیست
با نور خدا، غروب و پاییزی نیست
در نالۀ ما شور عراقی ماندهست
در خاطره یک باغ اقاقی ماندهست
در عرصۀ زندگانیِ رنگ به رنگ
کآمیختۀ هم شده آیینه و سنگ
در باغ دعا اگر بهار است از اوست
هر شاخه اگر شکوفهبار است از اوست
آرامش دل به قدر بیداری اوست
آرایش گل به شبنم جاری اوست
در مکتب عشق، آبروداری کن
هر مؤمن رنجدیده را یاری کن
با شرک، خدای را عبادت نکنند
دل، تیره چو گردید، زیارت نکنند
هر چند نماز و روزه را پیشه کنید
در عمق سجود و سادگی ریشه کنید
هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
از لطف نسیم، گل شود گلگونتر
زیباتر و دلرباتر و موزونتر
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب
یعنی: ز هوایِ نفس، یاری مطلب
تا دل به سپاس میسپاری ای دوست
از نعمت و ناز، بهره داری ای دوست
جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری