با گریه نوشت... با چه حالی میرفت
آن توبهسرشت... با چه حالی میرفت
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
شوریدهسری مسافری دلخسته
مانند نماز خود، شکسته بسته...
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید