انتقامش را گرفت اینگونه با اعجازِ آه
آهِ او شد خطبۀ او، روز دشمن شد سیاه
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
این طرفهمردانی که خصم خوف و خواباند
بر حلق ظلمت خنجر تیز شهاباند
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده
ولی مسیر من و او به هم نیفتاده