بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب
مقدّر کن برایم بهترینها را همین امشب
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
دل اگر تنگ و جان اگر خستهست
گاه گاهی اگر پریشانیم
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟