وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
فرق دارد جلوهاش در ظاهر و معنا حرم
گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد