سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
وقتی كه شكستهدل دعا میكردی
سجادۀ سبز شكر، وا میكردی
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت