ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم