همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر