از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود