تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
هیچکس اینجا نمیفهمد زبان گریه را
بغض میگیرد ز چشمانم توان گریه را
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت