تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
چون اشک، رازِ عشق را باید عیان گفت
باید که از چشمان او با هر زبان گفت
با ذکر حسین بن علی غوغا شد
درهای حرم با صلواتی وا شد
دقیقههای پر از التهاب دفتر بود
و شاعری که در اندوه خود شناور بود
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود