در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود