در قاب عکست میتواند جان بگیرد
این عشق پابرجاست تا تاوان بگیرد
بهارِ آمدنت میبرد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
گاهی دلم به یاد خدا هست و گاه نیست
اقرار میکنم که دلم سر به راه نیست
آرامش موّاج دریا چشمهایش
دور از تعلقهای دنیا چشمهایش
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم