باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟
کنار دل و دست و دریا، اباالفضل
تو را دیدهام بارها، یا اباالفضل
عشق فهمید که جان چیست دل و جانش نیست
سرخوش آنکس که در این ره سروسامانش نیست
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم