به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید