این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود