از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
لب خشک و داغی که در سینه دارم
سبب شد که گودال یادم بیاید
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن