ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام