پیچیده در این دشت، عجب بویِ عجیبی
بوی خوشی از نافۀ آهوی نجیبی
میروم گاهی خراسان گاهگاهی کربلا
یکطرفشمسالشموسویکطرفشمسالضحی
کیست این آوای کوهستانی داوود با او
هُرم صدها دشت با او، لطف صدها رود با او
لبان ما همه خشکاند و چشمها چه ترند
درون سینۀ من شعرها چه شعلهورند
مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی