ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
نشان در بینشانیهاست، پس عاشق نشان دارد
شهید عشق هر کس شد مکانی لامکان دارد
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما