ای خوانده سرود عشق را با لب ما
وی روح دمیده در تن مکتب ما
بنگر به شکوه سوی حق تاختنش
بر قلۀ عشق پرچم افراختنش
آنانکه به خُلق و خوی اسماعیلاند
در حادثه، آبروی اسماعیلاند
ای كاش سحر آينۀ جانم بود
جان عرصۀ تركتاز جانانم بود
گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید
گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید