کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند