همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
پیش چشمم تو را سر بریدند
دستهایم ولی بیرمق بود
بهار آسمان چارمینی
غریب امّا، امامت را نگینی
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز