تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی