«ایمان به خدا» لذت ناچیزی نیست
با نور خدا، غروب و پاییزی نیست
در عرصۀ زندگانیِ رنگ به رنگ
کآمیختۀ هم شده آیینه و سنگ
در مکتب عشق، آبروداری کن
هر مؤمن رنجدیده را یاری کن
فرمود حسین: جلوۀ لم یزلی
سالار شهیدِ شاهدان ازلی
با شرک، خدای را عبادت نکنند
دل، تیره چو گردید، زیارت نکنند
هر چند نماز و روزه را پیشه کنید
در عمق سجود و سادگی ریشه کنید
هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
روشن چو دل از نور محبت گردد
با مهر قرین، دور ز محنت گردد
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
آغاز سخن به نام حق باید کرد
هم پیروی از مرام حق باید کرد
ایمان قدحی زلال از جام علیست
بر شانۀ آسمان رد گام علیست
گر بنده به حق رسید، مولا گردد
وز بندگی ار گریخت، رسوا گردد
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن
ای دل به خدا سپرده از روز نخست
ای رفته به راه راست با عزم دُرُست