ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی