شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

جرأت فریاد

ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده

حاکم تویی، حکومت دل‌ها به دست توست
شاهد تویی مشاهده را یادمان بده

ما دانه‌های باغ بهارآور توایم
یک‌دم عنایتی کن و بربادمان بده

خالی‌ست از دعا لب سجاده‌هایمان
جامی ز عاشقانۀ سجادمان بده

شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش
ایمان مالک و غم مقدادمان بده

هر سو سقیفه‌ای‌ست که بیداد می‌کند
تا کی سکوت؟ جرأت فریادمان بده