همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
کلامش سنگها را نرم میکرد
دلِ افسردگان را گرم میکرد
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر