همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر