تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
تن خاكی چه تصور ز دل و جان دارد؟
مگر این راه پر از حادثه پایان دارد؟
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
آن شب میان هالهای از ابر و دود رفت
روشنترین ستارهٔ صبح وجود رفت