ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی
که بر انگشتر فضل و شرف همچون نگین هستی
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام