مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
تا باد مرکبیست برای پیام تو
با هر درخت زمزمهوار است نام تو
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دلم تنهاست، ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب
حرف تو به شعر ناب پهلو زده است
آرامش تو به آب پهلو زده است
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟