گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود