ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود