بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی
ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی
بوی خداست میوزد از جانبِ یمن
از یُمنِ عشق رایحهاش میرسد به من
گفتم به گل عارض تو کار ندارد؛
دیدم که حیایی شررِ نار ندارد
شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود
امواج مد واقعه تا ماه رفته بود