همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
عمری به جز مرور عطش سر نکردهایم
جز با شرابِ دشنه گلو تر نکردهایم
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر