نمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است
گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفهها لنگ است
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی