ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
بال پرواز گشایید که پرها باقیست
بعد از این، باز سفر، باز سفرها باقیست
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش