تا برویم ریشهای چون تاک میخواهم که هست
نور میخواهم که هستی خاک میخواهم که هست
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی