ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
میگفت بمان! عشق چنین گفت که بشتاب
میگفت برو! عقل چنین گفت که برگرد
دیروز یکی بودم با تو، ولی امروز
تو نورتر از نوری و من گردتر از گرد
یک روز اگر از من و عشق تو بپرسند
پیغمبرتان کیست، بگو درد، بگو درد
ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی
چون حنجرهات داغ مرا تازه نمیکرد!