از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
نتوان گفت که این قافله وا میماند
خسته و خُفته از این خیل جدا میماند
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم