شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

انتظار فرج

از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم

شادی‌ام داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منت آن را که به من داد کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد کشم

در غمت ای گل وحشی من ای خسرو من
جور مجنون ببرم تیشۀ فرهاد کشم

مردم از زندگی بی‌تو که با من هستی
طرفه سرّی‌ست که باید بَرِ استاد کشم

سال‌ها می‌گذرد، حادثه‌ها می‌آید
انتظار فرج از نیمۀ خرداد کشم